نویسنده: مجید مرادى

حسن البنا در سال 1906م. در محمودیه از توابع بحیره مصر به دنیا آمد و در مدرسه الرشاد، مرکز تربیت معلم دمنهور و دارالعلوم قاهره تحصیل کرد. پس از فراغت از تحصیل در دارالعلوم، معلم مدارس شهر اسماعیلیه شد. وى در همین شهر (در سال 1939م) هسته نخست اخوان المسلمین را شکل داد. پس از انتقال محل تدریس وى به قاهره، مرکز عام و مقر رهبرى اخوان المسلمین نیز به قاهره انتقال یافت. در قاهره نشریه اخوان المسلمین را با هدف تبلیغ دعوت خود که رواج گسترده‏اى یافته و در همه جاى مصر شعبه‏ها و مراکزى داشت، منتشر کرد.
دعوت اخوان به تدریج مرزهاى مصر را در نوردید و در کشورهاى عربى طرفدارانى یافت. در سال 1949م. حسن البنا به دست نیروهاى حکومتى در قاهره ترور و به قتل رسید. البنا آثار متعددى دارد که از آن جمله است: رسالة التعالیم، رسالة الجهاد، دعوتنا فى طور جدید، بین الامس و الیوم، الرسائل الثلاث (دعوتنا، الى أى شى‏ء ندعو الناس، نحو النور)، الإخوان المسلمون تحت رایة القرآن، مشکلاتنا فى ضوء النظام الإسلامى، العقائد، المناجاة، المأثورات، احادیث الجمعة، الدعوة و الداعیة، و السلام فى الاسلام.1

رابطه دین و سیاست
از دیدگاه حسن البنا، حوزه سیاست و حوزه دین از یکدیگر جدا نیست و دولت اسلامى هم قدرت دینى را اعمال مى‏کند و هم قدرت دنیوى را:

در اسلام دو قدرت وجود ندارد که در جامعه اسلامى با هم نزاع کنند. قدرت یگانه و یکپارچه است و در دولت تجسم مى‏یابد که بر امور دین و دنیا اشراف دارد؛ بنابراین دولت، قدرتى است داراى رویکرد به جامعه و قدرتى است که احکام را اجرا مى‏کند، حافظ امنیت و نظم است و عدالت را در بین مردم حاکم مى‏کند.2

حسن البنا مى‏دید که مسلمانان عملاً دین را از سیاست جدا کرده‏اند و این جدایى به تعبیر وى «نخستین گام سستى و منشأ فساد» بود. از دیدگاه وى، راهى براى خروج از این وضع جز با برپایى «حکومتى اسلامى» وجود نداشت.3

اهداف دولت اسلامى
اندیشه حسن البنا در دعوت به برپایى دولت اسلامى مبتنى بر اهدافى است که وجه ممیز آن به شمار مى‏رود: نخست، تثبیت رابطه شریعت با دولت یا تثبیت دینى بودن دولت، بى‏آن که مقصودْ دولت دینى به معناى غربى‏اش باشد؛ دوم، تفاوت دولت اسلامى با همه مکاتب قدیم و جدید است. حسن البنا در یکى از نامه‏هایش، اظهار شگفتى مى‏کند از این که کمونیسم داراى دولتى ?